دوشنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۶

پيش نوشت:
من:نوستالژي !فرفره...فرفره..فرفره!نوستالژي ي ي ي!
اون:خب چرا يكي درست نمي كني؟!
نوستالژي يعني بوده هايي كه اكنون نيستند ..!شايد هم هستند !اما جدا از هستنده هاي اصلي خود !وامانده و جدا شده!نوستالژي يعني غياب و فراموشي ونابودي از جنس زمان.نوستالژي يعني تصاوير با همان فيلتر قهوه اي sepia
نوستالژی از جنس زمان از دست رفته است بايد هزار لايه بشكافي تا به انها برسي و اغلب تلاش براي رسيدن به انها و واخواني انها از زيستگاه اصلي شان يعني ذهن و ناخود آگاه جايي كه خاطره هايمان زندگي مي كنند ومي ميرند بيهوده و عبث است ..گاهي غم و حسرت خاطره و آن لذت اصلي دروني نداشتن و نديدن و از دست دادن! به هزار لذت بازسازي شده بيروني و بصري مي ارزد!

چهارشنبه، آذر ۱۴، ۱۳۸۶

يك رفتار فرهنگي خاص

زمين در هزار جريب بود متري هفت تا تك توماني آن موقع من ۲۴ هزار تومان دادم يه پيكان خريدم حالا قيمت آن زمينها سر به فلك گذاشته..اما كسي از پيكان آلبالويي يادش نمياد!


مغازه دو نبش خيابان حكيم نظامي را فروختيم ۵۰۰ تومان !بعد از ۴ سال شد ۵ ميليون تومان! حالا هم كه نپرس!


اصلا كي ساقي رو آدم حساب مي كرد چه رسد به اينكه در رشته اي كه من قبول شدم قبول بشود .آن موقع که پارادوکس اولبرس و واکنش های تراساختی در محلول های آبی و کالبد شکافی میاندوراه انسان جهد وجوانی من بود او یک قل دو قل بازی می کرد حالا دستياري قبول شده!اي تف به اين روزگار!


از اين صحبتها خيلي شنيده ايم ..ازآادمهاي دور وبرمان ...كسي نيست بگويد:
شما كه مي گوييد در زمينهاي هزار جريب سگ بچه نمي كرد..پس براي چه غر مي زنيد؟
شما هم كه اگر چندين باب مغازه ديگر در فلان و بهمان خيابان داشتيد باز هم طمع مي كرديد و مي فروختيد!
در مورد آخر خب البته حق با نق زننده !است و اصلا ساقي كي بود كه دستياري قبول بشه؟!
اما جداي از شوخي ما آدمها كي ياد مي گيريم كه مسؤوليت اعمال و گفتار و تصميمات خود را بپذيريم ؟چرا ياد گرفته ايم در پيروزيها و بردهاي زندگي خود را قهرمان و در شكستها و باختها قرباني جلوه دهيم..هميشه تغييرات زندگي مان را حاصل عوامل غير قابل پيش بيني مي دانيم و بجاي انكه دستاوردهاي خود را حاصل عمل آگاهانه و ناآگاهانه خود بدانيم در صدد رصدکردن نيروهاي ناشناخته اي هستيم كه هستي ما را مشروط به خود كرده اند و ما را از عمل باز مي دارندهمه مي دانيم انسان تنها موجودي است كه توانايي شناخت خود و محيطي كه در آن بسر مي بردرا دارد و مي تواند هر موقعيت مشخصي را براي تحقق خود و آرزوهايش به خدمت بگيرد. ناكامي ها ي ما تنها حاكي از آن است كه ما نه خود را و نه غير خود را ونه محيط و نه زمينه اي را كه در آن دست به عمل مي زنيم نمي شناسيم و وقوفي بر آنها نداريم .ما هرچه بوده ايم و هرچه هستيم و هرچه خواهيم بود تنها حاصل تصميم گيري ها ي خودمان است.نمي خواهم سهم برخي مولفه هاي غير قابل پيش بيني و خارج از كنترل را ناديده بگيرم قطعا تغيير برخي از بردارهاي خاص بر برونداد زندگي تك تك ما تاثير مي گذارد اما سهم ارادي ما در زندگي انقدر هست كه زندگي را مديريت پذير سازد

دوشنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۶


تصاویری که از ارتباطات منحصرا" کلامی شکل می گیره با تصاویر واقعی و ملموس تفاوت داره چون ساخته وپرداخته ذهن آدمی اند..ذهن و نیروی سازنده درون دست به دست هم می دهند و تصاویر و چهره هایی را که مورد علاقه ماست می سازند..نیروی درون هم که استدلال و انتخاب نمی کنه! فقط خلاقانه !به سازش و پردازش تصاویر می پردازه!.. این تصاویر واقعا" لذت بخش اند چون با برداشتهای درونی خودت از اونها لذت می بری و حتی نمی خواهی اون تصویر ذهنی به یک تصویر عینی تبدیل بشه..درست مثل وقتی که از خوندن یک داستان بیشتر از دیدن فیلم اون لذت می بری!!
پ.ن:
بعضي از آقايان هستند در پايتخت! كه نمي شناسيشون و براي اولين بار صداشون رو از پشت تلفن مي شنوي..اونوقت هي دوست داري فكر كني ۵۴ سالشونه و موهاشون جو گندميه وچاق و قد بلند هستند و زن و يك دونه پسرشون رو تو سانحه هوايي از دست دادند !!!!و مثنوي وخيام مي خونند و دستي هم در موسيقي دارند!کلی عزت الله انتظامی اند واسه خودشون!بعد هي دوست داري به نصيحتهاشون گوش كني و در همون ده دقيقه اول مي بيني داري بهش مي گي :«مي دونيد چيه؟من مي دوم..سرعتم هم بد نیست اما سرعت هدفم از من بیشتره و روز به روز از من دورتر می شه...»!.......... خب آدميزاده ديگه !!!