جمعه، آبان ۲۵، ۱۳۸۶

احساسات اداري ام پريود شده است.. دقيق تر مي خواهيد بدانيد گه گيجه! گرفته است..خب البته گه گيجه ! حرف زشتي است اما واژه رسا و گويايي است!
مي دانيد اين روزها هيچ چيز اداره ما به هيچ كجايش بند نيست!
نمي دانم اين پست و مقام چيست كه عده اي براي به دست آوردن يا از دست ندادنش اين طور مذبوحانه دست وپا مي زنند! البته نمي خواهم منكر وسوسه شيريني بشوم كه هر انساني براي به دست آوردن آن دارد!...اصلا" يك كار! بياييد در مورد مضاف ومضاف اليه بحث كنيم كدام يكي آن ديگري را از بين مي برد زبون و پست مي سازد؟فاسد مي كند؟! ..يا درمورد مالكيت و مملوكيت!چطور است؟هان؟
مثلا"پست و مقام من "بد است يا "من مقام" و" من پست"؟
خوش به حال آن دسته كه نه دلبسته ميز هستند و نه دلداده حزب و باند و ودسته وعشيره و قوم خاصي! اينكه كه در اين اوضاع بلبشوي اداره چرا نقل مكان من دغدغه رييس رؤسا شده است هم حكايت ديگري است! رفتن و ماندن خودشان معلوم نيست آن وقت پايشان را در يك كفش كرده اند كه من بايد به اتاق خودم بروم !
راستش اگر تغيير و تحولي صورت بگيرد براي من هم آينده اي بهتر از آينده بي نظيربوتو رقم زده نمي شود!
خب بگذريم.. صبح اسباب كشي كردم و آمدم اتاق خودم.. دست وپايم باز شده است.. شلنگ و تخته مي اندازم.. خانم خودم شده ام!!! آقاي م آمد همه جا را گردگيري كرد ..خاك مرگ برداشته بود..!
دوستان خوبم !در اينكه من آدم احمقي هستم شك نكنيد !
و همچنين در فروتني وتواضعم! از اين بابت كه هيچ وقت در اين مدت به شما نگفتم كه ۵-۶ ماه است مسوول يكي از واحدها شده ام .
اما بخاطر همان حماقت خدادادي! و به اسم وابستگي به همكاران قبلي و به رسم ادب و احترام به صاحب قبلي اين عنوان و آن اتاق! نقل مكان نكرده بودم .
تا اينكه ديروز خبر رسيد كه اتاقم در حال اشغال شدن است.. من هم از صبح اينجا سنگر گرفته ام!سفت و محكم نشسته ام كه مبادا آقاي پ!! اتاق را تصاحب كند! اين اتاق طبقه سوم است در اين طبقه رفت و آمد ارباب رجوع كمتر است .مكان دنج تري است و چشم انداز خوبي هم دارد! صبح كه اسباب كشي تمام شد همكاران سابق تا دم در اتاقم بدرقه ام كردند..
مي دانيد دلم ريخت پايين! نمي دانم چرا و كجا ريخت! اما يك دفعه ياد مراسم تشييع جنازه افتادم فكر كنم آن موقع هم اتفاقي مشابه همين مي افتد.. دوست و همكار و فاميل بدرقه ات مي كنند تا به منزل جديدت بروي و بعد تو مي ماني و تنهايي و تنهايي و تنهايي! مهم نيست منزل جديدچقدر فراخ وو سيع باشد يا چه اندازه تنگ و تاريك.. هرطور كه باشد همان قدر! و به همان اندازه !تنهايي!
ببخشيد نمي خواستم حرفهاي نا خوشايند بزنم
بگذريم!اصلا دنيا محل گذر است ، مگر نه؟!..گذر پامنار..گذر لوتي صالح..گذر خان نايب.. و گذر همان پوستي كه گذارش به دباغ خانه مي افتد!

هیچ نظری موجود نیست: