چهارشنبه، فروردین ۲۸، ۱۳۸۷

اندر حكايت شلنگ نفت ! و سفره هاي قلمكار!

شعاري* كه سالهاست توسط مبارزان جدالهاي انتخاباتي رژيم و قدرت طلبان مصادره شده است _تو بگو پوپوليسم سياه_چند روزي است طعم گس و چرب واقعي اش را به ما نشان داده است كه مگر كدام بخش و كدام حوزه از زندگي ما در اين سرزمين، مزه نفت نمي دهد؟ وجه اقتصادي مان؟زيست محيطي مان؟يا وجوه فرهنگي و سياسي و اجتماعي مان؟ كه از هوايي كه استنشاق مي كنيم و به بركت دلارهاي نفتي و بنزين هر روز با كمك اگزوز ماشين ها آلوده تر مي شود، تا دولتي كه بر پايه و متكي بر اقتصاد نفتي، اداره مي شود، همه وجوه زندگي مان، مزه نفت مي دهد.كه قرار هم نيست تنها مقامات روسي از مزه نفت و گاز ِما سرمست بشوند.الغرض اينجا ، اصفهان، پايتخت فرهنگي جهان اسلام هر باكس آب معدني به قيمت 3 تا 6 هزار تومان به فروش مي رسد توگويي هر شيشه را از سرچشمه ها ي پيرمونت آلمان و ویشی فرانسه پركرده و پاي پياده تا سوپر ماركت محله ما آورده اند!ملت اما بی خیال مصیبت ، عادت کرده به هر آن بحران طبیعی و صناعی، خوش و خرم، مکنونات قلبی شان از وقایع پیش آمده را در اس. ام. اس های هنری متجلی می سازند و برای خویشان و یاران مخابره می کنند!
*:شعار را من مي گويم !شايد بهتر باشد بگوييم اميد مصادره شده!اميد بهره مندي از مواهب وداشتن سهمي در منافع!

هیچ نظری موجود نیست: