جمعه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۶

یادتان هست وقتی از مدرسه بر می گشتیم وقتی چشم انتظار تنها دلخوشی مان یعنی برنامه کودک بودیم همان برنامه ای که راس ساعت ۵ پخش می شد.. حدود ساعت ۵/۴ تلویزیون تصاویری از گمشدگانی را نشان می داد و می گفت: "نامبردگان از فلان تاریخ خانه را ترک کرده و تا کنون مراجعت ننموده اند"
چهره های آشفته شان یادتان هست؟ انگار از تمام روزمره گی ها و کسالتهای دنیا فرار کرده باشند.. انگار خیال پیدا شدن نداشتند..!
می خواهم بدانم هنوز هم آن برنامه را پخش می کنند؟ می خواهم گم شوم!
شاید با مادرم به زیارتگاهی بروم و در شلوغی آنجا خودم را گم کنم!..
شاید از خانه خارج شوم و مراجعت نکنم!
گم شدن غایت توانایی هر کسی است .چیزی که از عهده هر کسی خارج است!
اینکه بتوانی گم شوی و از اسارت دیگران خلاص شوی.. شاید گم که بشوی خودت را پیدا کنی! اصلا"گم شدن انسان را آزاد می کند!
در گفتار عاميانه به كسي كه از او عصباني هستيم، مي گوييم: گم شو! . برو گم شو! ناسزاي زيبايي است در زبان فارسی . بيشتر به دعا مي ماند.

هیچ نظری موجود نیست: