جمعه، آبان ۰۴، ۱۳۸۶

الان مدار صفر درجه با تمام اشعار ،تصنيف ها ، ديالوگها و ترانه هاش خداست!
توضيح:مخصوصا" وقتي يك روز گذارت به بيمارستان مي افته وآدمهاي قديمي را مي بيني .. با خودت فكر مي كني همه چيز سر جاي خودشه.. هيچ چيز تغيير نكرده.. پس چرا من گمان مي كردم حركت كرده ام ..جلو رفته ام ؟
و شب سرگرد فتاحي مي گه: انگار قرار نيست هيچ اتفاق تازه اي بيفتد.. انگار ما آدمها روي نقطه صفر!.. روي مدار صفر درجه ايستاده ايم!
تا ماه شب افروزم پشت این پرده ها نهان است
باران دیده ام همدم شبم یار آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهم به زیر خاک و دلم در این ظلمت زمان است.. +گريه كردن عين خر!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

http://shahab-masiha.persianblog.ir/post/16/

جان میلرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد... ماهم به زیر خاک و دلم در این ظملت زمانه ست...
حتما به لینک سر بزن