شنبه، فروردین ۱۷، ۱۳۸۷

جوانتر كه هستيم وقتي به خاطرات گذشته مان نقب مي زنيم دلتنگي و بغض و حسرت چيزهايي كه داشته ايم يا نداشته ايم را مثل سرما بر پشت و داغي بر صورتمان احساس مي كنيم .
كمي كه بزرگ تر شويم و پا به سن بگذاريم ياد مي گيريم كه هميشه خاطرات آن چیزی را که بهتر نبوده است جوری جلوه می دهد که گویی بهتر بوده است،
ياد مي گيريم كه بگوييم :«مهم نيست»! و «خيلي فرقي به حالم نمي كند»!
ياد مي گيريم كه نمي توانيم همه چيز را با هم داشته باشيم ..
ياد مي گيريم كه آن دلتنگي و اندوهي كه مرور گذشته درونمان جاري مي كند وآن چيزي كه ميل به تجربه مجدد آن داريم احساسي بوده است كه در گذشته داشته ايم نه موقعيت!
ياد مي گيريم كه اينجوري بودن ، اينجوري فكر كردن ، اينجوري نتيجه گرفتن و اينجوري حس كردن ، برايمان بهتر است!
بله !اينجوري برايمان بهتر است !

۱ نظر:

ناشناس گفت...

از اینکه برای یک نظر دادن ساده باید هفت خان رستم را رد کنم حس خوبی ندارم........... کادر