دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۸۷

من Darling نيستم. Cherie يا عزيزم و خوشگله هم نيستم. کاترين کبير يا صغير هم نبوده ام. عسل، شکرپنير و مربا هم نيستم. البته اراذل و اوباش خيابان به شکل بی معنايی مرا جيگر! خوانده اند و لاتهای بی سر و پای محله مان نيز به نحو بی دليلی مرا تيکه و يا جون صدا زده اند. ولی با همه اين حرفها من اصلا جزو خوردنی ها نيستم. من گربه، پيشی، خرگوش يا بره و غزال هم نيستم. چون هرگز از جانوران اهلی و دست اموز نبوده ام. البته جزو خانواده جانوران وحشی هم نيستم، پس قطعا خر هم نيستم. يعنی اصلا به هيچ وجه جزو جانوران نيستم. من دو دست و دو پا دارم. من هم يک انسان هستم و برای خودم اسم مخصوص دارم. اسمم کتايون است، از روز اول اسمم همين بوده، از زمان تولد تا مرگ هم همين خواهد بود. ان هم دليل بسيار ساده ای دارد. پدرم شاهنامه را بسيار دوست داشته است. به همين دليل اسمم را کتايون گذاشته است. Catherine کتايون نيست و کتايون طبعا نميتواند Katherina بشود. در ضمن من هرگز احمق نبوده ام."
شالی به درازای جاده ی ابريشم/مهستی شاهرخی

هیچ نظری موجود نیست: