چهارشنبه، خرداد ۲۹، ۱۳۸۷

آدم است ديگر! يك وقتهايي هست در زندگاني اش براي دلتنگ شدن..يك وقتهايي كه زبان بلژيكيايي!! هم بلد نيست و هي با زبان خارجي!!با خودش زمزمه مي كند :واي ديستنس ميكس آس سو فار ندا؟(چرا مسافت ما را اين هوا از هم دور مي كند ندا؟ ) و هي به خودش جواب بدهد كه :ذاتا" آدمهاي دوري هستيم لابد ! يا اينكه اصلا به چه درد مي خورد كه من روتين هاي زندگي ام را در قالب نامه هاي برقي برايش سِند كنم؟

آدم است ديگر يك وقتهايي هست در زندگاني اش كه بايد دسته دسته و صد صد !! پرسنل را آموزش بدهد و چپ وراست پژوهش كند !! بلكن چرخ آموزش و پژوهش اين مملكت بچرخد! و در اين حين و بين مغزش هم بواسطه انقباضات جبري و قلپ قلپ بيرون زدن كيفيت از سر و ته سيستم گوزپيچ بشود و كلا جهاندن اين خرك لنگ از روي جوي بيفتد گردنش !

آدم است ديگر يك وقتهايي هست در زندگاني اش كه عاشق مي شود حتي! منتالي و هارتيلي درگير مي شود!

آدم است ديگر يك وقتهايي هست در زندگاني اش براي وبلاگ ننوشتن! يك وقتهايي هست در زندگاني اش كه مي بيند در صفحات تقويم اش همه چيز هست الا خودش! هيهات! گم مي شود در رد پاي ايام!

گلايه ها به كنار !بگويم كه كلاس رقص را هم به آموزشهاي هنري ام اضافه كرده ام كه لابلاي اين ايام جلال همتي هم بخواند:ترشي خوبه يا ليته البته ليته ليته!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam:vaghean nemidoonam barat chi benevisam:vaghean zaboone belgikiaee sakhte akhe holandi harf mizanan:rastesh ro bekhai man khodam ham ba zabooneshoon dargiri daram va az elglisie dasto pa shekasteye khodam baraye bargharari ertebat estefade mikona: